هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

خلیج همیشگی پارس

درود بر یاران و همراهان. اخیرا موزه ی لوور و گردانندگان آن به جمع دشمنان نام خلیج همیشگی پارس پیوسته و در هیچ یک از نقشه های خاور میانه ای که در بخش هنرهای ایرانی و اسلامی به دیوار آویخته اند از نام های جعلی خلیج عربی-فارسی و الخلیج استفاده کرده اند. (دلار های نفتی چه ها که نمی کند.!)...این داستانی است که از زمان و زبان جمال عبدالناصر و عبدالکریم قاسم(دیکتاتور عراقی)شروع شد و تا امروز بسیاری دلار(البته از نوع نفتی!)هزینه می شود تا این نام های جعلی جایگزین نام باستانی این آبراه شود.گردانندگان لوور هم در توجیه کودکانه ای گفته اند که:متخصصان فرانسوی تاریخ و جغرافی تصمیم گرفتند تا از نام خلیج عربی -فارسی استفاده کنند تا مو ضع بی طرفی مالکیت بر این آبراه حفظ شود.!در پاسخ به این توجیه کودکانه باید گفت:پس اگر این طور است باید نام دریا ی عمان و اقیانوس هند نیز تغییر کند چه اینکه نام های عمان و هند نشانگر مالکیت آنها بر این دریاهاست!!...دراین مورد بسیار سخن خواهیم گفت.اما از یاران و همراهان میخواهم اگر مایلند مانند خود بنده در همین جا سوگند یاد کنند که از این به بعد بعد از نام خلیج واژه ی همیشگی پارس را عنوان کنند.   پاینده باد خلیج همیشگی پارس            پاینده باد خلیج همیشگی پارس      

نگاهی دیگر

  راستین چند و چون ها بشنو از نقال امروزین... قصه را بگذار... قهرمان قصه ها با قصه ها مرده است... دیگر اکنون دیری و دوریست... کاتش  افسانه افسرده است... بچه ها جان.بچه های خوب!...بهلوان زنده را عشق است.!!!...   مرگ سرنوشت همه ی زندگان است.و از آن گریزی نیست.اما جدایی از عزیزان و علایق و دل بستگیها از سنگین ترین غم هاست. در شاهنامه سوگنامه هایی مانند سهراب و اسفندیار و رستم و سیاووش و خسرو  و شیرین و ... از سوزناکترین سوگنامه ها در ادبیات فارسی است.نولدکه می گوید: شیون باربد در باره ی خسرو که محکوم به اعدام شده بود به منزله ی سوگواری است که هر وطن برست ایرانی در وصف شکوه از دست رفته می خواند.(حماسه ی بزرگ ایران - بزرگ علوی) همین افسوس و اندوه را فردوسی بزرگ در سوگواری باربد وقتی بر کناری خسرو را می شنود به زیبایی به تصویر کشیده که از جهرم به تیسفون می آید ودر زندان به دیدار شاه می شتابد و از آنجا خروشان به بارگاه آمده و اشک ریخته گناه را از شیرو یه می بیند.تا آنجا که سوگند می خورد دیگر ساز ننوازد و چهار انگشت خویش را برید و ساز خود را آتش زد.  تا درودی دوباره بدرود                                                                                                                                                                            

شاهنامه و آرزوی سینمایی شدن

 به نام خداوند جان و خرد                                                                                        

شبی در رویایی شگرف سر در سینمایی را دیدم که بر پرده اش نقوشی اساطیری از ایران باستان چشم ها را نوازش می داد و نام فیلم سرزمین جاوید بود.از آن به بعد بر آن شدم تا نهایت تلاش خود را در به واقعیت رساندن این مهم انجام دهم . بی شک این امر بدون یاری میهن پرستان و ره پویان فردوسی بزرگ محق نخواهد شدپس در این راه از هر کمکی که میتوانید دریغ نورزید. تا درودی دوباره