هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

اخلاق در هنر های رزمی

از آنجا که این بنده ی حقیر به مدت حدودا دو ساله که با برنامه ی تلویزیونی فنون شرقی همکاری می کنم بر آن شدم تا مطالبی را

در باره ی فلسفه ی این هنر ها و البته وضعیت آن ها در ایران بنگارم.

سخت ترین کار در آموزش و فرا گیری این هنر ها رسیدن به جوانب معنوی آنهاست. یعنی این که شاید در ظاهر هنر جویان با انجام

این هنر ها به آمادگی بالایی رسیده و قدرت برخورد با دشمنان و مزاحمان را پیدا کنند و اعتماد به نفس بیشتری بدست آورند اما

شالوده و اساس این هنر ها در بر انگیختن نیروهای متا فیزیکی و اعمالی است که به بشریت کمک کرده آلام و درد های آنها را تا جایی

که امکان داردتسکین داده و در مجموع دارای توانمندی هایی شوند که در وضعیت معمولی هر کسی را بدان ها دسترسی نیست و

بدون ریاضت نیز نمی توان به آن توانمندی ها دست یافت.

اما در حال حاضر اکثر هنر جویان و مربیان به نتایج فوری مبارزه بیشتر علاقمندند تا تعالی معنوی . و البته در کشور ما سود مالی و

بازار گرم اقتصادی نیز به این نتایج فوری پیوسته اند!

اگر ما از سختی و خشونت ذاتی بشر آگاهیم آیا با فراگیری این هنر ها گروهی از انسان های خشن و ترسناک تربیت نمی کنیم؟

اساتید اکیناوا می گویند در کنار آموزش های بالا بردن قدرت جسمی آموزش بالا بردن نیروهای درونی هم وجود دارد.

گاهی اوقات دشمن و در کل عامل تهدید کننده روبروی شماست و گاهی این دشمن درون خود شماست. عاملی که باعث بر هم

خوردن تعادل روحی و روانی شما می شود. مانند ترس اضطراب درد غم و. . .

در این وقت است که پرورش نیروهای درونی به کمک شما می شتابند و به عنوان مثال شما آرامش خود را با نه با قرص های آرامبخش

بلکه در طبیعت مثلا با شنیدن صدای باران یا استشمام بوی خاک باران خورده کسب خواهید کرد.

خب . این گفتار بسیار زیبا. اما خود این مسئله جنبه ی علمی و آکادمیک دارد. چطور ممکن است فردی بتواند هم فنون و تکنیک های

مبارزه را بیاموزد و هم اخلاق و معنویات را فرا گیرد؟ انسان چگونه می تواند جنگ و پیکار گری را به طور هم زمان در کنار اخلاقیات

داشته باشد؟پاسخ در قلب این هنر ها نهفته است. یعنی ایجاد ارتباط با چیز هایی که در لایه های زیرین این جهان هستی وجود

دارند و به صورت ظاهر قابل دیدن و ملموس نیستند.

روح هنر های رزمی یعنی پرورش توانایی مبارزه با هر آنچه که نظم و تعادل زندگی را برهم میزند.

  1. یعنی این که چگونه می توان صبور بود. چگونه می توان بر خشم و غضب و کینه و حسد و غرور و ... فائق آمد.

 

هنر زنده ماندن

میگویند ناصرخسرو از فرقه ی اسماعیلی بود و از ترس جان سالها در کوه های بدخشان زندگی می کرد و جرات نمی کرد پا به شهر

بگذارد.روزی ناچار شد بخاطر تعمیر کفشش دزدکی وارد شهر شود. پینه دوزی مشغول تعمیر کفش بود که در آن سر بازار هیاهویی

بپا شد. پینه دوز برخاست و به آن سو دوید و زمانی که برگشت تکه ای گوشت خونین سر درفش کفاشی اش بود و با خوشحالی

توضیح داد: اسماعیلی بود و شرکت در کشتنش ثواب داشت!...

ناصر خسرو کفش تعمیر نشده اش را از زیر دست پینه دوز بیرون کشید و گفت:

شهری که در آن یک نفر اسماعیلی هم پیدا شود جای ماندن نیست!... و بار دیگر سر به کوه و بیابان نهاد.

از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست           روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست

روزی که قضا باشد کوشش نکند سود        روزی که قضا نیست در آن مرگ روا نیست

برای سینمایی ها

ژان لوک گدار می گوید: من به دیدن یک فیلم می روم که در آن کتابی بخوانم. ولی اکثر مردم در هنگام تماشای فیلم گوش نمی دهند.

آنها فکر می کنند احتیاج به گوش دادن ندارند. در کنسرت همه معتقدند باید گوش دهند ولی متوجه نیستند که شاید فقط برای ده ثانیه

گوش می دهند

سپس به حالت رویا فرو می روند و در حقیقت فقط قسمتی از موسیقی کنسرت را گوش داده اند. این موضوع که شخص بدون مزاحمت

و با تمام وجود گوش می کند حقیقت ندارد. و علتش این است که در این مورد به آنها آموزش داده نشده است.

اورسن ولز در مصاحبه ای با آندره بازن می گوید: برای شنیدن باید فکر کرد. دیدن یک تجربه ی حسی است.شاید زیباتر و شاعرانه تر و

بدون شک در مقایسه با شنیدن احتیاج به توجه کمتری دارد...