هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هنر زنده ماندن

میگویند ناصرخسرو از فرقه ی اسماعیلی بود و از ترس جان سالها در کوه های بدخشان زندگی می کرد و جرات نمی کرد پا به شهر

بگذارد.روزی ناچار شد بخاطر تعمیر کفشش دزدکی وارد شهر شود. پینه دوزی مشغول تعمیر کفش بود که در آن سر بازار هیاهویی

بپا شد. پینه دوز برخاست و به آن سو دوید و زمانی که برگشت تکه ای گوشت خونین سر درفش کفاشی اش بود و با خوشحالی

توضیح داد: اسماعیلی بود و شرکت در کشتنش ثواب داشت!...

ناصر خسرو کفش تعمیر نشده اش را از زیر دست پینه دوز بیرون کشید و گفت:

شهری که در آن یک نفر اسماعیلی هم پیدا شود جای ماندن نیست!... و بار دیگر سر به کوه و بیابان نهاد.

از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست           روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست

روزی که قضا باشد کوشش نکند سود        روزی که قضا نیست در آن مرگ روا نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد