هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

یوسف ایوب شمر هیتلر....

ادما چقدر عجیبند؟(ببخشید که من ادم نیستم).توهینی هم به ادما نمی کنم.فقط می گم چقدر عجیبند...راستی اگه خدامیخواست شمر و هیتلر خوب می شدن و یوسف زشت و ایوب کم طاقت و بی ظرفیت ونمی شد؟نمک گیر شدن یعنی چی؟شما به من بگین تعریفش چیه.اینکه تو رستوران با عشق برای کسی سفارش بدی و خودش ندونه که چه جوری پول تهیه کردی تا اون چند ساعتی که باهاش هستی رو به سهم خودت بهترین خاطره رو براش بسازی.اما بعد....چه فرقی می کنه. 

تو خلوت غمگین همه ودوست و غریبه سعی کردم تسلی باشم واما به خودم که رسید اسمون تپید. 

چرا کسی فکر نمی کنه که چی می شه که یک نقاش هنرمند رو چی به هیتلر تبدیل می کنه؟یا کی باعث می شه؟حر در انتهای قلبش چی داشت که شمر نداشت؟... سر پاس مختاری رضا خان چه جوری هم ویلون می زد هم آدم می کشت؟کی باعث شد و چه نیرویی باعث شد یوسف از دست زلیخا فرار کنه؟اگه اون نیروی محافظ نبود چی می شد؟و یوسف چی می شد؟خب می شد مثل شما آدما...یعنی همون کاری رو می کرد که همه آدما می کردند.تازه ببخشید.من که آدم نیستمواما دلم می سوزه به حال شوهر واقعی زلیخا.. این دنیا که زنش یوسف رو می خواستواون دنیا هم که در روایات اومده یوسف و زلیخا زن و شوهر هستن!...کی به کیه یه حوری فوقش میاد برای عزیز مصر همه چی حله..همه چی آرومه... من چقدر خوشبختم!.... 

یه سوال؟مرد رندی یعنی چی؟نامردی یعنی چی؟ناهاروشام.شام و ناهارومیوه.قهوه..قهوه تلخ..قهوه شیرین...با کیک..کنکور.. دفترچه ثبت نام...برای فوق لیسانس می خوای آقا؟۳۰هزار تومن!باشه اقا.بفرمایین... 

همون شب بابام شام نداشت!....و پاسبان ها همه شاعر بودن!... 

...... 

من که آدم نیستم.شما خوش باشین و سرتون سلامت.

بیاد عزیزی که...

...مدتی است در طول روز و شب و به ویژه شب ها به یاد عزیزان از دست رفته می افتم.منظور نه تنها اسیران خاک که حتی آنانی هم که در قید حیات هستند و مرا در گوشه ای بسیار دور در گورستان خاطرات به خاک سپرده اند...

کندوکاوی از اعماق کودکی هایم تا به امروز.همه. همه.رفتگان و نرفته گان.من کجای این گنبد مینا ایستاده ام؟...

بخصوص غریبه آشنایی را که در یک شب یافتم و در یک ظهر با پاسخ ندادن به یک پیام من...گویا رفت.. همانند آهویی غزال وش در بیکرانه های دشت های غرب...

قاصدک ها آمدند اما برایم خبری نداشتند.

و در این وانفسا پدر هم رفت...

...

درود بر روان پاک م امید...

قاصدک هان چه خبر آوردی

از کجا وز که خبر آوردی

خوش خبر باشی اما اما...

گرد بام و در من بی ثمر می گردی...