هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

از روی دلتنگی ها

گفته اند که هنگامی که زبان از گفتن می ایستد موسیقی آغاز می شود.درست است و البته گاهی اوقات بعضی سخن ها خود موسیقی اند.و من مدتی است زبانم از گفتن ایستاده و می خواهم با موسیقی ادب حرف دل خویش را در گوش محرمان نجوا کنم.و این یکی از شاهکار های ادب معاصر که هم موسیقی است و هم حرف دل من خسته دل.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

و گر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک

مسیحای جوانمرد من!ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس نا جوانمردانه سرد است...آی...

دمت گرم و سرت خوش باد!

سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!

به یاد ناصر

حیفه که با این شعر زیبا ازش یادی نکنیم که به هر حال دستش از دنیا کوتاهه.می خواد شیعه بوده می خواد سنی می خواد پدر و مادرش حتی به ملاقاتش در بیمارستان اومده باشند یا نه می خواد اونو به خاطر تعصبات خانوادگی کشته باشند یا نه.

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

حیوونی تازگی ((آدم))شده بود

به سرش هوای ((حوا))زد و رفت...

روحش شاد و یادش گرامی

زبان حال از زبان سعدی

با توجه به شرایط موجود و اینکه یاران خوبم شاید انتظار و یا تحمل شنیدن بعضی چیزها را از من ندارند زبان حال را از زبان سعدی خواهم گفت که قطره ای هستم میان دریای قدرتش برای نگفتنی ها...

بس بگردیدو بگردد روزگار                             دل به دنیا در نبندد هوشیار

ای که دستت می رسد کاری بکن                 پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

این که در شهنامه ها آورده اند                       رستم و رویینه تن اسفندیار

تا بدانند این خداوندان ملک                           کز بسی خلق است دنیا یادگار

آنچه دیدی بر قرار خود نماند                         وین چه بینی هم نماند برقرار

دیو با مردم نیامیزد مترس                             بل بترس از مردمان دیو سار

سعدیا چندان که می دانی بگو                      حق نباید گفتن الا آشکار