هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

پائو لو کوئیلو و یک درس برای ما

شاید لازم باشد برای همان تک و توک گرامی دوستانی که پیگیر نوشته های خدمتگزارشان هستند و از بنده شکایت می کنند(البته از روی لطف که می دانم غیر از این هم نیست)متن یکی از درس های استاد کوئیلو را بنگارم و تنها از قول خویش دوستان را به العاقل اشاره حوالت دهم!نمی دانم بیماریم اما چقدر قدرت نگارش مرا می گیرد و تا کی می توانم ادامه دهم. امید که یاران زنده باشند و ...

نارگیل

یک ضرب المثل قدیمی می گوید : میمون پیر دستش را داخل نارگیل نمیکند. در هندوستان شکارچیان برای شکار میمون سوراخ کوچکی در نارگیل ایجاد می کنند. یک موز در آن می گذارند و در زیر خاک پنهان میکنند. میمون دستش را درون نارگیل می برد و به موز چنگ می اندازد اما دیگر نمی تواند دستش را بیرون بکشد چون مشتش از دهانه ی سوراخ خارج نمی شود فقط به خاطر اینکه حاضر نیست میوه را رها کند. در اینجا میمون در گیر یک جنگ ناممکن معطل می ماند و سرانجام شکار می شود. همین ماجرا در زندگی ما هم رخ می دهد. ضرورت دستیابی به چیز های مختلف در زندگی ما را زندانی آن چیزها میکند. در حقیقت متوجه نیستیم که از دست دادن بخشی از چیزی بهتر است تا از دست دادن کل آن چیز. در تله گرفتار می شویم اما از چیزی که به دست آورده ایم دست نمی کشیم. خودمان را عاقل می دانیم اما (از ته دل می گویم) می دانیم که این رفتار یک جور حماقت است.

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ق.ظ

سلام با تشکر از زحماتتون اگر می خواهید در مورد تناقضات قرآن و اشکالات علمی موجود در متن قرآن و زنان پیامبراسلام و... بیشتر بدانید به این ادرس سری بزنیدwww.alcoran.blogsky.com

درود بر شما. با کمال میل.شما هم بنده را در وب یاری دهید.

یک دانشجو چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:03 ق.ظ

ممنونم از این جواب کوبندت - ولی فراموش نکن که همیشه افرادی بودند که این جور حماقت ها رو کردند و الان از انها با نام ارنستو چگوارا هایی یاد میکنیم که نمادهای مبارزه و آزادیخواهی بودند- پس آزاده باش افشین

درود بر غریب آشنا. دیگر به تنهایی عادت کردم.مرا این زندگی آزار می دهد. سال ها گشتم و نیافتم...دیگر بجایی رسیده ام که سلامتی ام به خطر افتاده.به یک ریکاوری احتیاج دارم. البته به شرطی که دیر نشده باشد!
بگذریم. دانشجوی چه رشته ای هستی؟

فرنگیس پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ق.ظ

سلام .
مثل جا لبی اوردید اما باید میمون های جوونی پیدا میشدن که دست در نارگیل فرو کنند که حالا میمون های پیر توان گفتن این مثل داشته باشن.شاید هم من زیادی جوونم شایدم شما زیادی محا فظ کار.این موزیک زیبا چاشنی زیبایی برای بلا گتون هست.بهتون نمیاد پدر خواندهی ثانی باشید.

درود بر تو. میمون های جوونی بودند که این کار رو انجام دادند و گیر کردند و شکار شدند. میمون های جوون و پیر دیگه ای شاهد ماجرا بودند. این درس رو آموختند و سعی کردند به بقیه حالی کنند که یه وقت این اشتباه رو نکنند.اما ما ادما...
حرف هایی هست برای نگفتن...ای کاش کسی بیاید .. کسی بخواهد... ودر غیر از این صورت ... بزودی اسرار به گور خواهد رفت...
قصه ی ماهی سیاه کوچولو یادت هست؟ یه بار دیگه بخون.

محسن چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:02 ق.ظ

ما باید با هم گپ بزنیم.ساده

درود بر تو. با کمال میل دوست من.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد