هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

هفت هنر

نقد و بررسی سینما و ادبیات وتاریخ هنر

غم بزرگ فردوسی (قسمت دوم)

برنجد یکی دیگری برخورد      بدادو به بخشش کسی ننگرد

...ز پیمان بگردند و از کاستی   گرامی شود کژی و کاستی

پیاده شود مردم رزمجوی       سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی

کشاورز جنگی شود بی هنر     نژاد و بزرگی نیاید به بر

رباید همی این از آن آن از این     ز نفرین ندانند باز آفرین

...شود بنده ی بی هنر شهر یار      نژاد و بزرگی نیاید  به کار

بگیتی نماند کسی را وفا روان         روان و زبان ها شود پر جفا

ز ایران و از ترک وز تازیان              نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان نه ترک و نه تازی بود        سخن ها به کردار بازی بود

همه گنج ها زیر دامن نهند              بمیرند و کوشش بدشمن نهند...

زیان کسان از پی سود خویش         بجویند و دین اندر آرند پیش...

ز راز سپهری کس آگاه نیست         ندانند کاین رنج کوتاه نیست...

چنین است راز سپهر بلند              تو دل را بدرد برادر مبند...

 

غم بزرگ فردوسی...

غم بزرگ ایرانیان در تاریخ با شکست دولت و نظام ساسانیان آغاز شد. نظامی که با همه ی نواقص و کاستی هایش به قول نولدکه خاور شناس بزرگ آلمانی از جمله رویداد های بسیار عالی جهان بود و سر مشقی برای امپراطور های دیگر.اما دلیل این شکست عجیب در این مقال نمی گنجد و البته در جایی دیگر بدان  خواهم پرداخت اما فردوسی کبیر در شاهنامه در بخش پادشاهی یزدگرد نگاه عجیب و باور نکردنی به این واقعه ی تاریخی و البته تاسف بار دارد و پیشبینی عجیبی می کند که بیش از هزار سال است که اذهان آگاه و البته عاشق ایران زمین را به خود مشغول داشته(چه اینکه از زبان فرمانده ی سپاه ایران رستم فرخزاد باشد و یا از مکنونات درونی خود فردوسی!)فردوسی در نامه ی رستم فرخزاد به برادرش بر پایه ی همه ی وقایع و حوادث تلخ گذشته در حوزه ی مردم شناخت روزگار خود سخن رانده و آینده را بر حال و هوای گذشته و جریان های روزگاران خود پیش بینی کرده به ویژه آنکه فردوسی در دوره ای زندگی می کند که عناصر تازی و خلافت و ترکان برای تضعیف و از میان برداشتن روح و اندیشه و زبان و  فرهنگ ایرانی هم داستان شده اند.حکیم توس با زبان شعر و رساترین کلام و غم بارترین ترکیب از واژه ها و با دلهره و نگرانی در این باره شاهکاری خلق کرده که بی بدیل است و عاشقان این آب و خاک با مراجعه به شاهنامه می توانند بر این شاهکار صحه بگذارند. در اینجا قسمت هایی از این منظوم بی نظیر را که از بزرگترین سروده های پارسی است می نگارم و قضاوت را به خوانندگان می سپارم و در نهایت اینکه بسیار خرسند خواهم شد که نظرات یاران و همراهان را در  این مورد بخوانم و دست در دست هم پرنده ی خیال را در تاریخ به پرواز در آوریم. پاینده ایران پاینده ایران زمین درود بر فردوسی توسی

چو با تخت منبر برابر شود    همه نام بوبکرو عمر شود   

تبه گردد این رنج های دراز    نشیبی درازست پیش فراز

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر      ز اختر همه تازیان راست بهر

...بپوشند از ایشان گروهی سیاه      ز دیبا نهند از بر سر کلاه

نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش        نه گوهر نه افسر نه زرین درفش